خـــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــدایا…
صورت حساب لطفا…
باقیشم مال خودت…
منو خلاص کن
سیر شدم از زندگی. . .
::
::
اگه خدا اهل پُز دادن بود . . .
الان زیر چشمامون نوشته بود چند مگاپیکسله !
::
::
خَستــــه ام….!
امــــا تَحمـُـــل مـی کُنــم…
خُــــدایـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــا کـــرد…!
::
::
وقتی عبارت ” خدا را به یاد داشته باش ” را می خوانم
در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک می کنم . . .
::
::
نجار ها هم کورند
هنوز هم تخت دو نفره میسازند نمیبینند
همه تنهاییم حتی آنهایی که دو نفره میخوابند…
::
::
گاهی وقتا
یه چیز
یه نفر
یا یه حرف
می تونه این غبار غم لعنتی رو
از رو دلت برداره . . .
و این یه نشونه ی خیلی خوبه
:
اگر کاریکاتوریست بودم ، فریاد می کشیدم.
::
در امواج نگاهش این کشتی دلم بود که غرق شد.
::
سمت راستم نشسته بود ، نمی توانست چپ چپ نگاهم کند.
::
ماهی چشمم در اشکهایم شنا میکند.
::
تنها کشیدنی که اعتیاد نمی آورد ، نفس است.
::
ولخرجی های زیاد ، دخلم را درآورد.
::
- توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر جهان است
- هر موجودی؛ یک سرود الهی است بی همتا؛ منحصر به فرد؛ تکرار نشدنی و غیر قابل مقایسه....
- زمانی که تسلیم باشی؛ تمام هستی از تو حمایت میکند هیچ چیز با تو مخالف نخواهد بود، زیرا تو با هیچ چیز مخالف نیستی.
- خودت را بپذیر؛ هر چه که هستی حتی اگر نقصی هم داری آن را بپذیر؛ تنها آن هنگام قادری دست از جنگ با خودت برداری و آسوده باشی.
- زندگی یعنی آموختن صلح. صلح با دیگران نه، با خودت.
- عشق یک تجربه هست، ولی زبان بسیار مکار است. پس مراقب زبانت باش.
- سکوت را بر خودت تحمیل نکن. هیچ چیز را بر خودت تحمیل نکن. شادی کن؛ آواز بخوان، بگذار ذهنت خسته شود. آنگاه رفته رفته لحظات کوچکی از سکوت و آرامش واردت میشود.
بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند.
.
.
.
.
هــر چـــی تــلـــخــی بــود امــتــحــان کــردم ولـــی دیــدم هــیــچ چــی تــلــخ تــر از نــدیــدنــت نــیــســت...!
.
.
.
.
خزان بنشست و گل با بادها رفت ، چه آسان می شود از یادها رفت .
.
.
.
.
خیالت راحــتـــــ . . .
شکسـ ــــته ها نفرین هم بکـ ــنند ،
گیرا نیسـ ــت …!
نـــفرین ،
ته ِ دل می خـ ــواهد
دلِ شکسـ ــته هـ ـــم که دیگر
ســــر و ته ندارد . . .
.
.
.
.
تو باختی ؛ چون کسی را از دست دادی که دوستت داشت …
من بردم ؛ چون کسی را از دست دادم که دوستم نداشت …
تـ ـو چنان زیبا شدهای میان شعرهایـم ،
که گمان نکنم خودت هم بدانـی
این که داری میخوانیش ،
خـ ـود تـویـی
نفس می کشم هنوز
نفس می کشم وقتی سال دیگری هم از پرواز تو گذشت
و باز هم آخرین پنجشنبه سال آمد و آهسته از کنارم گذشت و من باز هم ندیدمت
غبطه می خورم به این همه هیاهو
هیاهوی بازماندگانی که برای دیدار عزیز سفرکرده شان عازم مزارشان هستند
هر کدام گلی یا گلابی بدست دارند
تا پرپر کنند به یاد خاطره عزیزشان
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
دیـگــــــر تمــــــــــــامــــــــ شــــــــــــد
آرزو هایــــــــم را گذاشتـــــــــم در کــــــــــوزه
با آبــــــــــــش
قـــــــرص هــــــــای اعصابــــمــــــــ را میــــــخورمــــــــ....!!!
تعداد صفحات : 2